وب نوشت های یک نا محرم
یکم. اینکه آدم دوباره دلش بخواد حرف بزنه که داد و بیداد نداره ! ... داره؟!
دوم. نامحرم که باشی سرت درد می کنه تا محرم بشی و بفهمی چه خبره ؟! .... هر چند محرم هم بشی معلوم نیست بازم چیزی بفهمی ! ولی خب امان از فضولی که راسته کار ماست .
سوم. سلام علیکم .... جو که بگیرتت میشی مثل من !
چهارم . مکه و مدینه و کربلا و سوریه نرفتم . کیش و دوبی و از اینا هم ایضا . مشهد هم زورکی خودمونو قاطی بقیه می کنیم ... لذا کسی پیدا شود دست ما را هم بگیرد .
پنجم. دهه دوم جاهلیت وبلاگی داشتم تو ما یه های دلقک و از این چیزا . زدند و تختش کردند و .... و ولی بند 209 نبردند . ( جهت جلوگیری از سوئ استفاده بعضی ها عرض شد )
ششم. حسام دادجو نامی استعاری بود در یک تالار گفتمان . اصطلاحا خر شد و آبرویش رفت اما متاسفانه پر رو تر از این حرفهاست که از دام برهد .
هفتم. از صاحب وبلاگ ماه ناتمام خوشمان می آید . به کسی هم ربطی ندارد .
هشتم . هفت شهر عشق را عطار گشت ... اما اگر رفته بود مشهد بهتر بود .